بشر همیشه مجبور شده است با مشکل خونریزی روبرو شود. جراحی عروق با اولین تلاش برای کنترل عروق خونریزی دهنده آغاز شد. سوشروتا جراح بزرگ هند باستان، اولین بار عمل بستن رگ های خونریزی دهنده را انجام داده است. اگرچه زمان زیست سوشروتا در بین مورخان پزشکی مورد بحث قرار گرفته است، اما بیشتر تاریخ شناسان باستان آن را بین سال ۶۰۰ تا ۸۰۰ قبل از میلاد مسیح قرار می دهند. سوشروتا نخستین جراح بزرگ باستان بود و رساله یادبود او (Sushruta Samhita) اولین کتاب درسی جراحی بود. اگرچه نسخه اصلی از بین رفته است اما چندین ترجمه از سانسکریت باقی مانده است.
سوشوترا Samhita را به شش قسمت تقسیم کرد که تمام شاخه های پزشکی را در بر می گرفت، اما اولین و مهمترین قسمت آن در مورد جراحی بود. مشارکت وی در جراحی عروق شامل استفاده از الیاف کنف برای اتصال عروق خونی، استفاده از حرارت و روغن جوش برای توقف خونریزی و دستورالعمل دقیق برای عملکرد قطع عضو بود.
جراحان یونان باستان از گره زدن به دور رگ خونریزی دهنده برای کنترل خونریزی استفاده نمی کردند. آنها مخلوط های مختلفی از گل سرخ، آنتیموان و سولفات سرب را به طور مستقیم بر روی زخم های همراه خونریزی قرار می دادند و یا یک “دکمه هموستاتیک” سولفات مس را بر روی این نوع از زخم ها می بستند. در قرن چهارم قبل از میلاد، بقراط دستور داد که قطع عضو از قسمت گانگرن انجام شود تا از خونریزی جلوگیری شود. با این حال، هنگامی که خونریزی مشاهده شد، وی توصیه کرد: باید در نواحی اطراف زخم نه خود زخم سرما اعمال شود.
یکی از اولین تلاشها برای تهیه تاریخچه کامل پزشکی توسط Celsus در قرن اول میلادی انجام شد. در مورد درمان خونریزی، Celsus توصیه کرد که از تکه های کتان آغشته به آب سرد و فشرده شده در زخم استفاده شود. در صورت عدم موفقیت، از سرکه استفاده می شد و در بدترین وضعیت، Celsus دستور داد که از اعمال حرارت موضعی به سطح خونریزی دهنده استفاده شود.
در طول قرن دوم میلادی، Rufus پنج کتاب پزشکی نوشت. وی علاوه بر توصیف اهمیت لمس نبض برای تشخیص، چندین روش برای درمان خونریزی را شرح داد. اینها شامل فشرده سازی، خون بند، کوتر و چرخاندن عروق برای انسداد آنها است. همچنین وی از گره زدن بند به دور رگ نیز استفاده می کرد.
Antyllus پزشکی در قرن دوم بود که از سوی پزشکان هم عصر خود مورد احترام بود. Osler او را به دلیل توصیفات و درمان آنوریسم به عنوان یکی از جسورترین و ماهرترین جراحان تاریخ توصیف کرد. Antyllus دو شکل از این ضایعات را توصیف کرد: ضایعاتی که از اتساع موضعی عروق استوانه ای شکل گرفته اند و ضایعات ناشی از ضربه گرد شده اند. وی به طور دقیق و مفصل پروگزیمال و دیستال آنوریسم و همچنین تخلیه کیسه را توصیف کرد. Antyllus از زمان خود جلوتر بود اما درمان آنوریسم وی تا حد زیادی فراموش شد تا اینکه Rudolph Matas هفده قرن بعد آن را زنده کرد.
برجسته ترین جراح روم باستان کلادیوس جالینوس بود. در طول قرن دوم، وی در Pergamon به تحصیل فلسفه و پزشکی پرداخت. جالینوس تفاوت بین عروق و رگها را تشخیص داد و تکنیکهای خاصی را برای دستیابی به هموستاز در هر یک ابداع کرد. جالینوس به عنوان جراح گلادیاتورها به مدت 3 سال تجربه زیادی را در معالجه خونریزی بدست آورد. وی برای خونریزی وریدی از انواع مختلفی از استیک استفاده کرد. برای خونریزی شریانی از بند استفاده کرد. جالینوس نویسنده پرکاری بود و در نهایت بیش از ۳۰۰ کتاب تألیف کرد.
برادران دوقلو Cosmas وDamian دو جراح جسور قرن سوم بودند. آنها در Cilicia آسیای صغیر به دنیا آمدند و پزشکان مشهوری شدند. افسانه ها حاکی از آن است که ایشان اولین کسانی بودند که به آناستوموز رگهای خونی اقدام کردند. در تاریخ چنین روایت شده است که یکی از کارمندان مسن کلیسا به سرطان یکی از پاهای خود مبتلا بود. به دنبال دعای طولانی به همراه یکی از مراجعین خود، خادم به خواب رفت و Cosmas وDamian با وسایل جراحی بر بالین او حاضر شدند. برادران پای بیمار وی را قطع کردند و به یاد آوردند که در همان روز یک برده در قبرستان St. Peter’s دفن شده است. ایشان به سرعت به مزار برده شتافتند، جسد را بیرون آوردند و پای مرد را قطع كردند و آن را به باقیمانده پای مریض خود وصل كردند. در نتیجه این اقدامات، Cosmas وDamian به عنوان مقدسین جراحی مسیحی شدند.
از جمله نویسندگان بزرگ پزشکی بیزانس Aetius بود که در قرن ششم در Amida، کنار رود دجله زندگی می کرد. آثار او شامل ۱۶ کتاب بود که در یکی از آنها به شرح درمان آنوریسم شریان بازویی با بستن پروگزیمال آن پرداخت. Aetius همچنین اولین کسی بود که رگ های واریسی را با لیگاتور کردن درمان کرد. همچنین در قرن هفتم Paulus Aegineta از لیگاتور برای درمان رگهای واریسی به روشی مشابه Aetius استفاده کرد.
Albucasis از Cordova یک جراح عرب در قرن دهم بود که چهار روش متوقف کردن خونریزی از یک شریان را توصیف کرد که شامل کوتر کردن، لیگاتور کردن، استفاده از خون بندها و بانداژ کردن بود. در قرن یازدهم ، Roger از Palermo برای انجام هموستاز از خون بند و لیگاتور کردن استفاده کرد. وی همچنین ابزاری را برای لیگاتور کردن رگ توصیف کرد که عبارت بود از یک سوزن رزوه ای برای بخیه زدن و لیگاتور عروق خونی.
تاریخچه پیش مدرن جراحی عروق با مشارکت بزرگترین جراح دوره رنسانس، Ambroise Pare به پایان رسید. Pare لیگاتور با نخ را به عنوان یک درمان موثر در خونریزی ثابت کرد. وی در حدود سال ۱۵۱۰ در Mayenne فرانسه متولد شد، آموزش اولیه Pare در آرایشگاه آغاز شد و به مدت ۳ سال اقامت در هتل Dieu دنبال شد. او از سال ۱۵۳۶ تا ۱۵۴۵، در طی مبارزات ایتالیا تجربه زیادی در جراحی نظامی کسب کرد. اگرچه لیگاتور کردن بیش از دو قرن قبل توصیف شده بود، اما بزرگترین اقدام Pare این بود که دوباره آن را به عنوان درمان ترجیحی برای رگهای خونی آسیب دیده معرفی کند. Pare اولین پنس شریانی خود را معرفی کرد (bec de corbin). وی در ابتدا از آن برای استخراج گلوله استفاده می کرد و متعاقباً آن را اصلاح کرد تا بتواند شریان را با آن بگیرید.
در طی نیمه اول قرن هجدهم، داروی های شیمیایی بند آورنده خونریزی همچنان درمان ترجیحی عروق خونریزی دهنده بودند. از کوتر هنوز هم استفاده می شد و لیگاتور کردن با نخ تقریباً به طور انحصاری برای کنترل عروق بزرگ در هنگام قطع عضو استفاده می شد.
Richard Lambert جراحی در Newcastle انگلیس ، چندین مورد خونریزی بعد از عمل را به دنبال بستن شریان مشاهده کرده است که ناشی از فرسایش لیگاتور از طریق رگ خونی است. Lambert همچنین تحت تأثیر اختلال عملکردی قرار گرفته است که در برخی از بیماران به دنبال درمان آنوریسم توسط بستن پروگزیمال و دیستال رخ داده است. Lambert ضمن معاینه یک بیمار که به صورت ثانویه پس از عمل جراحی دچار آنوریسم تروماتیک شریان بازویی آسیب شده بود، همکار خود ، Hallowell را تشویق کرد که بدون آسیب رساندن به لومن، سعی در ترمیم عروق داشته باشد. جزئیات این پروسیجر در نامه ای که Lambert به William Hunter نوشته بود، مشخص شد. Hallowell با استفاده از یک سوزن فولادی نیم اینچی لبه های شریان پاره را بالا برد و با یک بخیه به شکل عدد 8 دیواره های شریانی را به هم متصل کرد. با وجود عفونت زخم بعد از عمل، سرانجام ترمیم شریان بخوبی انجام شد و نبض شریانی در مچ دست بیمار لمس می شد. این اولین ترمیم شریانی به صورت lateral arteriorrhaphy بود.
با این وجود، بیش از یک قرن بعد به دلیل نتایج دلسرد کننده آزمایش های انجام شده توسط Assmann از Groningen، آرتریورافی مورد پسند واقع نمی شود. او تلاش کرد تا پارگی در شریان های ران سگ را ترمیم کند اما پس از اولین اقدامات که منجر به ترومبوز در شریان شد، این تلاش ها را رها کرد. Assmann نتیجه گرفت که این روش در توقف خونریزی موثر است، اما هرگونه تحریک رگ خونی منجر به ترومبوز فوری آن می شود. بنابراین ترمیم عملی عروق با حفظ لومن امکان پذیر نبود. متأسفانه، اظهارات Assmann، که مبتنی بر چهار آزمایش ناموفق بود، مورد قبول واقع شد و تلاش های بعدی برای ترمیم شریانی تا اواخر قرن نوزدهم انجام نشد.
احتمال اینکه پارگی ورید قابل ترمیم با بخیه باشد اولین بار توسط Gensoul در سال ۱۸۳۳ پیشنهاد شد. با این وجود چندین آزمایش روی اسب انجام شد که منجر به ترومبوز وریدی شد. در سال ۱۸۷۲ ، Nicaise با اشاره به كار Gensoul نوشت كه انجام عمل lateral venorrhaphy ممكن است.
این تلاش های اولیه در ترمیم عروق به دلیل بروز اجتناب ناپذیر عفونت، اغلب با شکست روبرو می شد. با این حال، آنها زمینه را برای آزمایش های جدی در جراحی عروق که به زودی انجام می شود ، فراهم کردند. موفقیت گسترده تر در ترمیم آسیب های عروقی در نتیجه کمک های Joseph Lister بود.
در سال ۱۸۶۷ ، مقاله Lister درباره مقابله با عفونت در جراحی در مجله Lancet منتشر شد. اولین جراح عروقی که به اصول ذکر شده توسط لیستر پایبند بود، Cerny بود، که در سال ۱۸۸۱، در طی عمل جراحی مری برای برداشتن جسم خارجی ، آسیب وریدی را تحت شرایط آسپتیک ترمیم کرد. با این حال بیمار وی دچار عفونت بعد از عمل شد. سال بعد، Gluck با کمک یک گیره کوچک عاج ، یک زخم شریانی در شریان ران سگ را با موفقیت ترمیم کرد. تمام آزمایشات قبلی Gluck به دلیل عدم توانایی وی در کنترل خونریزی خط بخیه شکست خورده بود.
پیشرفت برجسته ای در تاریخ جراحی عروق در سال ۱۸۷۷، در آزمایشگاه Pavlov در Leningrad رخ داد. Nikolai Eck در حال بررسی تأثیرات هدایت جریان خون از کبد بود. وی به دنبال آزمایشاتی که روی بیش از ۶۰ سگ انجام شد، اولین شنت پورتاکاوال یا فیستول Eck را طراحی کرد. Eck با استفاده از بخیه ممتد سیلک دو ورید را آناستوموز كرد، سپس بصورت بلایند آنها را با استفاده از یك قیچی كه برای این منظور طراحی شده بود باز كرد. اگرچه Eck علاقه چندانی به جراحی عروق نداشت، اما او اولین آناستوموز مستند دو رگ خونی را انجام داد. Eck مجبور شد برای پیوستن به ارتش به تحقیقات خود پایان دهد و سالها سهم وی در این امر فراموش شد.
اولین ترمیم موفقیت آمیز پارگی وریدی توسط Schede در سال ۱۸۸۲ انجام شد. وی همچنین سایر جراحان را ترغیب کرد تا از ونورافی جانبی برای آسیب های وریدی ترومایی غیرنظامی و حین عمل استفاده کنند.
Alexander Jassinowsky از Dorpat برای اولین بار نشان داد كه عروق آسیب دیده را می توان با حفظ باز بودن لومن ترمیم کرد. وی نتایج آزمایشات خود را در سال ۱۸۸۹ در رساله مقدماتی خود منتشر كرد.
در طی سالهای بعد در حالی که جراحان در سراسر جهان مواد مختلفی را آزمایش می کردند که از طریق آنها بتوان لوله های مصنوعی را طراحی کرد تا در درخت شریانی قرار داده شوند، دیگران به ارزیابی بخیه ها و تکنیک های جدید برای ترمیم یا آناستوموز رگ های خونی ادامه دادند. در آغاز قرن ، بسیاری از جراحان در جستجوی روش ایده آل برای بخیه زدن رگ های خونی بودند. در سال ۱۸۹۴ ، Heidenhain با استفاده از بخیه های catgut ، پارگی شریان زیر بغل را در حین برداشتن سرطان با موفقیت ترمیم کرد. سال بعد وی از استفاده از بخیه ممتد catgut جهت اتصال مجدد اینتیما به انتیما شریانها در آزمایشات خود بر روی شریان های ران و کاروتید سگ گزارش داد. Heidenhain از بخیه هایی با ضخامت کامل استفاده کرد ولی همه اقدامات وی منجر به ترومبوز شد.
آزمایشات مربوط به جراحی عروق در سرتاسر جهان در آغاز قرن بیستم نشان داد که این رشته در مراحل ابتدایی است و توسط بسیاری از افراد با تجربه کم یا بدون تجربه هدایت می شد. در مورد روش صحیح آناستوموز رگهای خونی (مستقیم یا با پروتز) و یا انتخاب روش بخیه مناسب اتفاق نظر وجود نداشت. همچنین تصور می شد که بسیاری از تکنیک ها بهترین هستند، اما همه آنها اثبات نشدند. تلاش جراحان عروق جهت درمان بیماریها و آسیبهای عروقی در طول قرن بیستم همگام با پیشرفت علوم در زمینه های دیگر منجر به گشوده شدن پنجره های نوین در مسیر افزایش تنوع و کیفیت در این زمینه شده است.
منبع:
A History of Vascular Surgery, Second edition, 2005 by Futura, an imprint of Blackwell Publishing